سرور مجازي يا کامپيوتر هميشه آنلاين چيست؟
سرور مجازي (Virtual Private Server) يا VPS، ماشين مجازي يا مجازيساز ميباشد. سرور مجازي امکان دسترسي root و نصب نرمافزارهاي سيستمي را فراهم ميکند. با استفاده از فن آوري مانند Xen ، vmware ESXI يا Virtuozzo و با بهره گيري از سخت افزارهاي قدرتمند و پيشرفته، يک سرور فيزيکي به چندين VPS با امکانات يکسان يا متفاوت تقسيم مي شود. گاهي از سرور مجازي به عنوان VDS يا همان Virtual Dedicated Server نيز نام مي برند.
سرور مجازي همانند يک کامپيوتر و رايانهاي است که هميشه روشن است و به اينترنت دسترسي دارد. ميتوان به نوعي اسم آن را کامپيوتر هميشه آنلاين گذاشت!
هر سرور مجازي بنا بر تنظيمات و يا کانفيگ اوليه، سهم خاصي از منابع سرور از قبيل پردازنده (CPU)، حافظه اصلي (Ram)، فضاي ديسک سخت (HDD)، پهناي باند و … را به صورت اختصاصي و تضمين شده در اختيار مي گيرد.
به عنوان مثال يک سرور مجازي مي تواند يک گيگابايت از 64 گيگابايت حافظه اصلي سرور(RAM) را بصورت اختصاصي به همراه 40 گيگابايت فضاي ذخيره سازي و 400 گيگابايت پهناي باند ماهيانه را در اختيار داشته باشد. اين بدين معناست که صرف نظر از ميزان مصرف ساير سرورهاي مجازي موجود برروي سرور فيزيکي، سرور مجازي مورد مثال ما تحت هر شرايطي به يک گيگابايت از حافظه اصلي سرور و بقيه منابع اختصاص داده شده، دسترسي خواهد داشت.
سرور مجازي چه کاربردهايي دارد؟
سرور مجازي کاربردهاي بسياري دارد و از آن مي توان استفاده هاي زيادي کرد. در زير به تعدادي از آنها اشاره شده است:
انواع سرور مجازي
سرورهاي مجازي معمولا بر اساس سيستم عامل، مدل مجازي سازي و همچنين تکنولوژي آن دسته بندي مي شود. در زير به انواع دسته بندي هاي سرور مجازي اشاره مي شود:
از کجا سرور مجازي بخريم؟
براي خريد سرور مجازي، ميتوانيد از شرکت هاي فعال در اين زمينه که ليست آنها در زير آمده است استفاده کنيد:
کلينيک کاشت مو آريا سعي در پوشش نياز هاي رو به افزايش افرادي است که با مشکل ريزش مو و کچلي مواجه هستند
کلينيک تخصصي کاشت مو ، پوست و زيبايي در تهران در فضايي آرام و مناسب پذيراي بيماران و ميهماناني است
تمام مراجعه کنندگان محترم قبل از شروع مراحل درمان، تحت مشاوره پزشکان و متخصصين اين مرکز قرار مي گيرند
خدمات کاشت مو درمانگاه تخصصي آريا
اين درمانگاه با همـکاري مجـموعه پزشکان و متـخصـصان حـاذق پـوسـت و مو داراي بـورد تـخـصصـي پيوند مو و عـضـو انجمن متخصصين پوست ايران ، که ساليان متمادي در حوزه پوسـت، ليزر ، جـوانسـازي و زيبـايي و کاشت مو فعـاليت مي نمـايند ، آماده ارائه خدمات تخصصي پزشکي به مراجعين محترم ميباشد.
کاشت مو به روش BHT يکي از روش هايي است که نياز به دقت و ظرافت دارد زيرا در مواقع وم و ضروري از اين روش کاشت مو استفاده ميکنند.براي کاشت مو با اين روش متخصصان کلينيک زيبايي آريا آماده هستند.
در اين روش کاشت مو ، واحدهاي فوليکولي را با استفاده از يک پانج خيلي ريز يکي يکي برداشته و در محل دريافت مي کارند. اين روش کاشت مو معمولا براي افرادي انجام مي شود که داراي بانک موي مناسب باشند
کاشت مو به روش FUT است که امروزه با توجه به اهميت زيبايي طرفداران بسيار زيادي را در بين افرادي که از طاسي يا ريزش موي خود رنج مي برند پيدا کرده است.
در موارد نادري، کاشت مو با روش فوق ترکيبي در دو جلسه انجام ميشود. در اين روش ابتدا روش FUT صورت ميگيرد و سپس فرايند FIT شروع ميشود. بنابراين پزشک ميتواند 2 تا 3 برابر آنچه که تا به حال امکان پذير بوده است
در روش کاشت مو ترکيبي در واقع از دو روش fut و fit براي کاشت مو استفاده مي شود و اين روش مي تواند کمبودهايي را که در استفاده از روش هاي fit و fut به طور جداگانه براي طاسي هاي وسيع وجود دارد جبران نمايد
اين تکنيک برتر کاشت مو روش sut اس يو تي ديگر همانند روش هاي رايج و سنتي نيازي به برش و جراحي و بجا ماندن اسکار و يا درد و تحمل زمان طولاني دوره نقاهت وغيره… وجود ندارد
شايد شما هم نياز به مشاوره داشته باشد !
تهران – خيابان پاسداران – خيابان گلستان دوم – تقاطع پايدارفرد – پلاک 85 – طبقه دوم
021-71791
کتاب رنگي از دنيايي ناشناخته، شامل سه داستان کوتاه اثر اچ پي لاوکرفت در ژانر وحشت، خيالپردازي و علمي تخيلي است. او راوي سبک وحشت در قرن بيستم است.هوارد فيليپس لاوکرافت (Howard Philips Lovecraft)، موجودات و شخصيتهاي بسياري اعم از شياطين و هيولاها را در داستانهاي خود خلق کرده که در ميان نسل معاصر خود و در نسلهاي بعدي بسيار تأثيرگذار و محبوب بودند. در ميان اين داستانها، سه داستان کتاب رنگي از دنيايي ناشناخته (The Colour Out Of Space) از زمره دلهرهآورترين داستانهاي او هستند. شهابسنگي که بر زمين اصابت ميکند، ساکن بيچاره قلعهاي کهن و مصائب يک قبر .در بخشي از کتاب رنگي از دنيايي ناشناخته ميخوانيم:در هنگام پايينآمدن از پلکان تاريک، آمي صداي خفهاي را در طبقهي پايين شنيد. گمان کرد که صداي فريادي در نطفه خفه شد، و با ناراحتي ابر سرد و نمناکي را که در اتاق وحشتناک بالا، او را لمس کرده بود بهخاطر آورد. چندبار فرياد کشيده شد، اما همهي آنها با ترس مبهمي خفه شد. دوباره صدايي را زير پلکان شنيد. بدون ترديد شي سنگين و بادکشداري درحال کشيدهشدن بود و صداي نفرتانگيزي توليد ميکرد. نميتوانست شي غيرقابل تصوري که از بالاي پلکان ديده بود را باور کند. خداي من! اين چه دنياي خيالي بيگانهاي بود که او وارد آن شده بود؟ نه جرات ميکرد که به جلو برود و نه اينکه به عقب بازگردد، و لرزان در پاگرد تاريک پلکان مخفي شد. هر چيز جز از صحنهي پيشِ رو در ذهناش ثبت شده بود. صداها، ترسي که تا حدودي ميتوان تصورش کرد، ظلمت، تيزي قدمهاي کوتاه، و شکر خداوند!
کتاب شطرنج يکي از داستانهاي تحسينشده اشتفان زوايگ است که تصوير شديداً تأثيرگذار و درعينحال آزاردهنده از وسواس فکري و بهاي نبوغ را ارائه ميدهد.زوايگ در کتاب شطرنج (Chess Story) با پرداخت مناسب شخصيتها و توصيف عميقترين احساسات و افکار آنها و همچنين بابيان دقيق جزئيات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهاي کتاب با خود همراه ميسازد. در داستان ميخوانيم: «گروهي از مسافران يک کشتي سياحتي، قهرمان شطرنج جهان را به مبارزه ميطلبند. در ابتدا آنها شکست ميخوردند، تا اينکه توسط يک غريبه از ميان جمعيت راهنمايي ميشوند، مردي که براي برد دست به مخاطره ميزند.»اشتفان زوايگ (Stefan Zweig) رماننويس، نمايشنامهنويس، رومهنويس و زندگينامهنويس اتريشي بود. اشتفان وقتي قدرت روزافزون و تسلط هولناک و وحشتناک نازيها را به چشم ديد، در سال 1934 ديگر نتوانست طاقت بياورد و در نهايت در سال 1938 اتريش را به مقصد لندن ترک کرده و در آنجا ماندگار شد.در بخشي از کتاب شطرنج ميخوانيم:مککانور شگفت زده، دستش را از روي مهره برداشت و با بهت و حيرتي هماندازهي ما، به مردي خيره شد که به طرزي غيرمترقبه، مانند فرشتهاي از آسمان به ياريمان شتافته بود. کسي که ميتواند پيشاپيش يک کيش و مات را از نه حرکت قبل محاسبه کند، بايد خبرهاي طراز اول باشد، شايد هم رقيبي که براي به دست آوردن مقام قهرماني و شرکت در تورنومنتي يکسان سوار کشتي شده بود. ورود و مداخلهي ناگهانياش در اين لحظهي بحراني رنگ و بويي تقريبا ماورالطبيعي به ماجرا ميداد. مککانور اولين کسي بود که توانست خود را جمع و جور کند.
اين روزها محمد رضا عشريه رو همه ميشناسند با ترک هاي خيلي خوبي که وارد بازار کرده و در دل طرافداران موزيک پاپ جا باز کرده حالا او ترانه سرا اين موسيقي خيلي شنيدني هست ارنج بندي شده توسط وحيد اديب ميکس و مستر يکي از خيلي خوب ها حسن بابا محمودي سعيد ديزل نيز طراح کاور بوده اند که به شکل خيلي عالي اون را اماده کرده اندآهنگ جديد و متفاوت دورهمي از عليرضا خداوردي به صورت مستقيم و با پخش انلاين در اي وان موزيک
بعد من سرت خيلي شلوغ ميشه ديگه
بعد من عشق يه حرف دروغ ميشه ديگه
بعد من ديگه بي استرس برو دورهمي
بعد من برو شمال با دوستات يه سره
معرفت خير سرت نداشتي يه ذره
بعد من ديگه بي استرس برو دورهمي
و بازهم براي بار اول در رسانه اي 1 موزيک شما ميتوانيد متن کامل دورهمي رو گوش بديد
حالا اگر در اينده نزديک امکانش به وجود بياد موزيک هاي بيشتر رو با متن قرار خواهيم داد
دست پيش نگير
کسي بهت نميده گير
ديگه شده خيلي دير
ديگه برام نمير
شب نشينيات
برس به مهمونيات
بالاخره شايد بياد
يکي با يه ثروت زياد
بعد من خط فرارت ديگه خاموشه
تو که همه قول و قرارات توي آغوشه
صبح که ميشه يادتم نيس که چيا گفتي
بعد من عکس هر کي رو دوس داري ببين
بعد من پيش هر کي که دوس داري بشين
بعد من برو ببين خواننده ي محبوبتو
ديشب با دوستم رفته بودم رستوان، روبروي تخت ما يه دختر و پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستن، اتفاقي چشمم به چشمه دختره افتاد، قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست، دختره شروع کرد به آمار دادن، سرمو انداختم پايين، دفعه بعدي تحريک شدم با نگاه بازي کرديم.خلاصه يه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم، با نگاهش قبول کرد، بلند شدن، پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسيد دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت.براش نوشته بودم… “خيـلي پستيدخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شدپس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!! ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست روبرتدخترجوان رنجيـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش مي خواهدکه عکسي امزد، برادر، پسرعمو، پسردايي . خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلي بودند باعکس روبرت، نامزد بي وفايش، دريک پاکت گذاشته وهمراه با يادداشتي يک زوج ميانسال دو دختر زيبا داشتند، اما هميشه دوست داشتند تا يک پسر هم داشته باشند. آنها تصميم گرفتند تا براي آخرين بار شانس خود را براي داشتن يک پسر امتحان کنند. زن باردار شد و يک نوزاد پسر به دنيا آورد. پدر شادمان باعجله به بيمارستان رفت تا پسرش را ببيند . پدر در بيمارستان زشت ترين نوزاد تمام عمرش را ديد . مرد به همسرش گفت: به هيچ صورتي امکان ندارد که اين نوزاد زشت فرزند من باشد، هر کسي با يک نگاه به چهره زيباي دخترانم متوجه ميشود که تو به من خيانت کردي . زن لبخند زد و گفت: نه، اين بار به تو خيانت نکردممرد هر کاري ميکرد که سگش را از خود دور کند فايده اي نداشت اين سگ هر کجا که صاحبش ميرفت به دنبالش حرکت ميکردبراي اينکه از دستش خلاص شود چوبي يا سنگي را بلند ميکردو به سويش مي انداخت اما فايده اي نداشت با هر سنگي که صاحبش براي او ميانداخت چند قدمي به عقب بر ميگشت و بارديگر به دنبالش راه ميافتاد آن روز هم همين اتفاق افتاد
آنقدر مرد به کار خود ادامه داد تا هر دو به لب ساحل رسبدند و مرد از روي عصبانيت چوبي را برداشت و ضربه اي به سر سگ زد
ضربه چوب آنقدر سنگين بودکه سگ بيچاره ديگر توانايي راه رفتن نداشت
در اين هنگام موج سنگيني از دريا برخاست و مرد را به همراه خود به دريا کشانيد
مرد که شنا بلد نبود درحالي که دست و پا ميزد
از مردم درخواست کمک ميکرد اما کسي نبود که او را نجات بدهد
مرد کم کم چشمايش را بست اما احساس کرد که يک نفر او را آهسته آهسته به سمت ساحل ميکشاند وقتي که دقت کرد ديد که سگ با وفايش در حالي که خون از سرش ميچکد شلوارش را به دهن گرفته و با زحمت او را به ساحل ميکشاند
مرد در حالي که سرفه ميزد به سگش نگاه ميکرد که ببيند به کجا خواهد رفت ديد که سگ به گوشه اي رفت و آرام جان داد
کتاب صوتي جاني دالر يکي از برنامههاي محبوب راديويي به همين نام است که در دهههاي 50 و 60 چهارشنبهها به مدت نيم ساعت از راديو ايران با موضوع کشف يک معما پخش ميشد.اين مجموعهي پليسي ابتدا از شبکههاي راديويي آمريکا پخش شد و شهرتي جهاني پيدا کرد. چند سال بعد راديو ايران نيز همين مجموعه را به صداپيشگي مرحوم حيدر صارمي منتشر کرد که مدتها ادامه يافت و علاقهمندان و مخاطبان بسياري داشت. افراد مسن، پير و آنهايي که شنوندهي پروپاقرص راديو در دهههاي گذشته بودند، خوب به ياد دارند که هنگام پخش اين سريال از راديو خيابانها خلوت ميشد و همه جاني دالر گوش ميکردند. با شنيدن صداي شليک سه گلوله و بعد زنگ تلفن همه شنوندگان به وجد ميآمدند تا کسي گوشي را بردارد و بگويد: ارادتمند، جاني دالرمجموعه جاني دالر در هر قسمت به اجراي نمايش يک قتل ميپرداخت، کارآگاه جاني دالر بايد قاتل را پيدا ميکرد و در انتهاي ماجرا نيز قاتل پيدا ميشد. اين برنامهي راديويي براي عموم آنقدر جذاب بود که چند روز ذهن شنوندگان را درگير ميکرد تا پاسخ صحيح سوال برنامه را بيابند و با نامه براي مسئولان راديو ارسال کنند و به قيد قرعه جايزهاي نصيبشان شود. سوال همهي برنامهها اين بود که جاني دالر از کجا متوجه شد که قاتل کيست. کسي اگر اجراهاي اين برنامه را نشنيده باشد، قطعاً اسم شخصيت اصلي آن را به خاطر دارد؛ بله، «جاني دالر!» همان کارآگاهي که تکيه کلامش اين عبارت بود: «ارادتمند شما، جاني دالر!»
درباره این سایت